نه !
ناشر گردنش رو نود درجه به سمت چپ چرخاند و عینک آفتابیش را برای اولین بار برداشت و نگاهی توضیح خواهانه به درویش انداخت.درویش که صورت به صورت ناشر بود برای اینکه بتونه بی اف رو ببینه پانزده درجه گردنش رو به سمت چپ چرخوند و نگاهی نگران به بی اف کرد.بی اف که تا به حال مستقیم به صورت ناشر نگاه می کرد گردنش رو پانزده درجه به سمت راست چرخوند و به درویش نگاه کرد و دوباره تکرار کرد:نه !
ناشر کت سه دگمه ای مشگی رنگش را در آورد و به درویش داد و کمی گره کراوات ابریشمی مشگی رنگش را شل کرد و دستی لای موهای سیخ سیخی اش که اصلا تضادی با سن بالای 40 سالش نداشت کشید و لبخندی زد که گونه های شیک تورفته اش رو مشخص تر کرد،به بی اف که تی شرت بسکتبالی و شلوارک یکدست سیاهی به تن داشت نگاه کرد و گفت:دوست من ،آقای درویش،از اینکه شما شاید نیاز به پول داشته باشید یا نه چیزی به من نگفت،ایشون فقط ابراز تمایل کردند تا من اتوبیوگرافی شما رو چاپ کنم.
بی اف کمی سرش رو به چپ متمایل کرد و با حالتی مودب گفت:آقای محترم، اینکه دیگران به دنبال این باشند که کدومیک از آرزوهای من قابل تحققه ،به خاطر اینکه اونها توی زحمتی ناخواسته و البته تحمیلی از جانب خودشون می افتند، من رو نگران می کنه.من از درویش خیلی ممنونم ولی جواب من به اتوبیوگرافی کاملا روشنه.
ناشر کت رو از درویش گرفت و خواست که بلند شه اما لحن مخملی صدای بی اف منصرفش کرد و بی اف گفت:راستی آقای محترم،من از لحاظ مادی اصلا در مضیقه نیستم و وضعیت اقتصادیم کاملا عالی هست،شاید اشکال از من هست که این رو برای درویش توضیح نداده بودم.
EraZer Head said
چقدر بی اف بزرگواره!
درویش هم همین طور!
ولی از اون گذشته، حالا کی پول میده که اتوبیوگرافی دو حرفی بی اف رو بخونه؟
شاهزاده خانم said
ولی به نظر من کسی اتوبیوگرافیشو نخونه بهتره….
درضمن این مطلبت خوندنش گونیا و نقاله میخواست بسی!!!
——————–
lol
حامد said
حالا چرا به این فکر افتاده؟
——————-
کی به کدوم فکر افتاده حامد جان؟
victor said
يه مدت كارم بود سر و كله زدن با ناشرها و واللا اين توصيفاتي كه كردي بيشتر شبيه ناشرهاي خارجي بود تا اين شيپيشوهاي نمونهي وطني. وقتي ميگن ناشر من يه مردك ديلاق يا بسيار بسيار خيكي تو ذهنم نقش ميشه كه با زيرپيرهن عرق كرده پشت تنها دستگاه ريسوگرافش وايستاده و سيگار برلب هر از گاهي زينك عوض ميكنه يا برگههايي كه دستگاه عهد بوقي پخش و پلا كرده رو صاف ميكنه.حتي انقدر دلش نمياد كف اتاقك رو كه از برگههاي باطله فرش شده يه جارو بكشه و تميز كنه. 9000 تا ناشر داريم تقريبا. اكثرشون اين جورين. فوقش پنجاه تا ناشر درست حسابي پيدا بشه اين وسط كه لااقل براي طراحي جلد و مترجم خوب پول خرج كنه و سمبل كاري و كپي كاري نباشن كتاباش.بازم فكر كنم تعدادشو زياد گفتم.
ويكتور بدبين!
——————–
خوب از اون تعداد چند نفر هستند که ایرانی باشند و بخوان اتوبیوگرافی یه هوموسکشوال فراری از خونه رو بنویسند؟
دیونیزوس said
با این تصویری که از درویش ساختی فکر کنم 22 تا 26 ساله باشه . 40 ساله ها یی که من می ببینم با تصویری که ساختی متفاوت است ولی چه می شود کرد لطف و محبتی که داری مرز نمی شناسد خوش به حال چهل ساله های داستانت
——————–
(:ولی دیونیزوس عزیزم فکر کنم منظورم ناشر بوده که خوب نتونستم بیانش کنم
رضا واحدی said
حالم از درویش به هم میخوره !!!!!!!!!!!!!
احمق !
——————–
داداشی خودتو ناراحت نکن
هر کی یه جوریه دیگه
ببخشید که یه همچین کاراکتر حال به هم زنی ساختم
(:
behrad said
خوب نیست آدم دیگه اون قدرها هم به فکر دیگران باشه!
از این قسمت داستان می شه فهمید که بی اف از این بچه مایه دارها بوده.
امیدوارم که داستان زندگی بی اف اون داستان تکراری و کلیشه ای پسر پولدار خوشگل و مامان که می خواستن زنش بدن و به خاطر همین از خونه فرار کرده نباشد!
——————–
امیدوارم!
GoLnish said
Avval inke be gheir az ba titlesh (ke khodet didi cheghad haal bordam) ba matnesham koli haal kardam.
Baadesham kashki khodaye non-existent ye nashere in shekli nasibe man mikard. albate fek mikonam nashere in tipi tu iran non-existent bashe. Albate be gheir az tuye bloge shiko khoshgele to. :XXX
——————–
lol
XXX:
victor said
بذار ببينيم اين وزير ارشاد جديده چه آشي ميخواد بپزه واسمون. صفار چرندي كه كم مونده بود صفحههاي مورد دار قـرآن رو هم سـ.انـ.سـ.و.ر كنه! دي:
——————–
این دیگه نوبرشه
قبلا رییس پیام نور بوده
فکر می کنی با این کارنامه درخشان ،چقدر امیدواری داشته باشیم به وزارت فرهنگ؟
hamlet said
به بی اف برخورده یکی به مسایل مالیش توجه کرده؟
این ربطی به سانتیمانتال بودن داره؟
تصورم از ناشرها تقریبا مثل توضیحاتی ه که دادی ولی یکم آشفته… این مثل ناشرهای کارتون ها بود !
——————–
lol
فکر کنم ایده این ناشره از بیخ و بن غلط بوده عین همه ایده های دیگه ام.همه باهاش غریبه بودند ولی باور کن یکی هست که این شکلیه و ناشره
victor said
اميد؟ به وزيرهاي اين دولت!؟ صاحب خانقاه عزيز بلاشك مزاح ميفرماييد.
———————
بلا شک(:
Chariot said
ها ؟ چی چیو گرافی ؟؟
——————-
ها؟
hamlet said
پسرم یکم با دقت بخون.. من گفتم به تصوراتم نزدیک ه.
از وقتی که تخیلم رو آن میکنم و وارد خانقاه میشم.. همه چیز برام محسوس میشه. هر چقدر از اینجور شخصیتها دلت خواست مهمون خانقاه کن.
——————–
ای داد بله حق با شماست پدرم
چشم بنده برای داستان بعدی یک سری شخصیت با سطح کیفی مجرد وارد می کنم فکر کنم(;
پویا said
بی اف هیچ کمکی برای این تولید اجتماعی هنر نمیکنه
و خیلی بچه شده…
——————-
!really?impossible
دیونیزوس said
نه عزیز
من سریع خواندم عجله داشتم باید می رفتم سریع خواندم اشتباه از خوانده بود نه مولف هر چند در اصل موضوع یعنی توصیف 40 سالگی نمی شه شک کرد.
——————–
(:
eli said
من بی اف رو همینطور مرموز دوست دارم.نمیخوام بدونم دقیقا از کجا اومده و چرا اومده و …!
دل میسوزه واسه ادم هایی که احساس میکنن باید از همه مراقبت کنن.درویش هم انگار یه جورایی از همین دست ادم هاست.