شبِ غربت زده من با او:
غربتِ من با او
دیگری را گویم
کوچه ای بن باز است
سایه هایی دارد
رو به سویِ بالا
سایه ها ، ابداً نقطه نظرهاشان را
سر به زیر و نرمال
رویِ دیوار ترک خوردۀ این کوچۀ غربت زده
شرحُ و تصویر
ندادند و نکردند
.
.
.
دیگری شانِ نزولش
اختراعی ناب است
اختراعِ الله
با اینحال
منِ پرسشگرِ من
می پرسد
می جوید
قدرتِ دیگریِ قادر را
و در این لا ما ها
چاک چاک و حیران
که چرا آنچه زبان آورده است
متفاوت تر از آن بود که
قادر
ارباب
یا همان دیگریِ دیرینه
که تو هم خوب به جا آوردیش
رو به سویِ جهتی دیگر بُرد
.
.
.
هرچه بوده انگار
کوچه غربتِ ما
سوءِ تعبیر فراوان دارد.
(2)
Alfo said
تقدیم به تو که در فراموشگاه ِ دلم جایی برایت ندارم
تقدیم به تو که یه دانه بودی و حالا هیچ نیستی
شاید هم یگانه
با آن شیرینی گفتار
با آن لبهای خندان
اگر که گویم هیچ نیستم بی نگاه، دروغگویی بیش نیستم
تقدیم به تو که همه چیز بودی،
حتی اگر خلافش اثباتش بود.
.
تقدیم به تو که دلوار های وجودت سنگ بود و من کولی زیاده خواهی بیش نبودم
یک روسپی بی وجود!
.
از کل نوشته ات به تداعی این نظر رسیدم.
———————
من عاشق تداعی هستم آزاد
چون هیچ سانسوری برش حاکم نیست
مرسی که اومدی تقریبا خیلی وقته که خانقاه میزبان تو نبوده عزیزم
مهرداد said
خواندمت مثل هميشه. من اما با خانقاهت و درويش روادارش و بياف پررمز و رازش و عبدالله نهنه مرده كه فكر نميكنم كسي تا الان به ارزش وجوديش پي برده باشه زندگيميكنم. و خيال ميكنم اگر به وعدهات به آن دوست بسيار خوب عمل كني بهتر باشد. راستي اين تقديميهها بر اساس چه ملاكي است و شاخص تقديم شوندگانت چيست كه ما هم تحصيلش كنيم يا آشكارش. بيصبرانه منتظر نوشتههاي ناب خانقاهيت هستم. بوووووووس
———————
صددرصد من باید شعر رو زیاد علنی نکنم چون احتمالا با اینکار به آبروی کلمات لطمه بیشتری می زنم تا با داستان نوشتن
در مورد تقدیمی ها
تقدیم کردن نیازی به بهانه و ملاک و شاخص نداره
بووووووس
hamlet said
خب چرا همچین قولی دادی!؟
شعرهات هم قشنگن…
———————
مرسی عزیزم تو لطف داری
شاهزاده خانم said
من الان تو پوست خودم نمی گنجم که توسط تو مورد تقدیم واقع شدم.مخصوصا این که قولت به دوست خوبت رو….
شعرت خیلی قشنگه….نمی دونم از کجا و از روی چه حسی متوجه شدی که در درون من چی هست…و چه حس گسی دارم … ولی می دونم که خیلی باهوشی و خیلی «نازک دل»
کوچه غربتِ ما
سوءِ تعبیر فراوان دارد.
———————
عزیزم ما خودِ دردِ مشترکیم
نه اینکه درد مشترک داشته باشیم
خوشحالم که کمی خوشحالت کردم
شاهزاده خانم said
راستی… شخصیت های پنهان در لابه لای شعر خیلی هوشمندانه و به جا بودن…قشنگ ترین ویژگی شعر زیبات همین بود
دریغ که باز هم …. کوچه غربتِ ما
سوءِ تعبیر فراوان دارد
———————
دیگه تو و من بعد سالها تحت دیدِ دیگری بودن راحت می تونیم شخصیت های پنهان رو در بیاریم
واسه همینه که می گم ما خودمون درد مشترکیم
ماتئي said
براوو عزيز
براوو
زنده باد تو
زنده باد شعر
سلام
هوشمندي بالات رو توي كامنتي كه با جمله ي آلن بروس شروع كرده بودي دريافت نموديم
زهي تهنيت
———————-
این دو طرفه هست عزیزم و هوشمندی من تا جایی جریان داره که ولتاژ قوی از سمت وبلاگ و نوشته های شما به من می رسه
بدون شما این هوشمندی به جایی نمی رسه
درود بر تو و تو
جواد said
بزرگ میشی یادت میره!
———————-
راستش جواد عزیزم من ثانیه به ثانیه در حال فراموش کردنم و احتمالا شکی هم درش نیست که ثانیه به ثانیه دارم بزرگتر می شم و نتیجه می گیرم که حق با تو هست و بزرگ می شم یادم میره
تازه من بچه که بودم می گفتن پات که درد می کنه یعنی داری بزرگ می شی
فرشاد said
راستش منم با نظر اون دوستت و مهرداد موافقم.{چشمک}. البته کلمه های بن باز و اختراع الله و سوء تعبیر جالب بودن.{بوس}
————————
منم که همیشه با تو موافق بودم از همون دوران درخت بازی توی وبلاگ قدیمی پس منم موافقم و دیگه تکرار نمی شه
خانقاه : تقدیم به شاهزاده عزیزم از وبلاگ بن بست،راستش من به یه دوست خیلی خوب قول داده بودم شعرهام رو توی وبلاگم نذارم ولی این یه مورد خاص هست.ا said
[…] خانقاه : تقدیم به شاهزاده عزیزم از وبلاگ بن بست،راستش من به یه دوست خیلی خوب قول داده بودم شعرهام رو توی وبلاگم نذارم ولی این یه مورد خاص هست.امیدوارم … لینک به منبع […]
اهورانی said
ش ع ر ت قشنگه
الان هیچی رو نمیشه تعریف کرد. توی چار چوب گذاشت
———————
مرسی عزیزم
امیدوارم هیچوقت هیچچی توی هیچ چهارچوبی نباشه
اگر هم باشه یه جور اتاق پرون باشه
رضا واحدی said
درود به دوست خوبم
اول اين که هنوز خوشبخت و خرسندم که تويي را دارم که تو از داشتن آن محرومي !
حد و اندازه خوشحالي من در هيچ نوشته و پيام و کلامي نميگنجيد و به همين دليل تا امروز بارها اين متن را خواندم و نميدانستم چه در جوابش بايد گفت ؟
– تشکر کرد ؟
– راجع به متن چيزي گفت ؟
– يا … ؟
نميدانستم و نميدانم چه بايد گفت . باري بسيار خوشحالم کردي ، در اين گوشه تنها نشيني باز حس کردم که ميتوان زنده بود و هنوز از آن حلقه ي مهربان دوستاني که در سال هاي 84 تا 86 دور هم جمع شديم کسي باقي است و از عشق و علاقه و محبتي که بين ما جاري بود چيزي در دلهامان به جا مانده . دوست من مانند شما کم است در اين دنيا .
باري افسوس ميخورم به حال خودمان و دوستاني که از جمع ما پراکنده شدند و رفتند و آن مسيري که چيزي کم از اين جنبش سبز نداشت را خالي کردند و سنگيني بارش را بر عهده ي من و تويي گذاشتند که از کشيدن سنگيني جسممان معذوريم !
سرنوشت ويرانگر ترين چيزيست که آدم ميبيند يکبار قصد روي خوش نشان دادن ندارد . همه را زير چرخ دنده هايش که زمان نام دارند خرد ميکند و تنهايي را به هر کسي هديه ميکند ، چه ان که او را عهد و عيالي است و چه آن که تنهاي تنهاست . بزرگي راست ميگفت انسان حيواني تنهاست! شايد اين فضاي مجازي سرنوشت را دور زده ، و هر چند که او خونخوار و ويرانگر است و بوي خوش خون ميدهد!!! اما به لطف اين محيط که هديه کفار است !!! من چون تويي را ميابم که وجودش روشني بخش شب هاي تاريک ماست …
( بررسي متن را به دوستان واگذار ميکنم . در حد بررسي نوشتار شما نيستم )
از همه چيز ممنونم ، از نقطه نقطه اي که در اين متن به کار بردي …
سرافراز و مانا باشي
رضا واحدي
———————
داداشی همه اینها اگه البته همه ای در کار باشه در قبال دیدن صورت تو و شنیدن صدای تو گاه گاه هیچه
من خیلی خوشحالم که هنوز هستیم
امیدوارم که بازم باشیم
تا چیزی که کم از پیروزی در انتخابات نداره رو باهم جشن بگیریم و گیلاس هامون رو به سلامتی آزادی بالا ببریم و البته
سیگار هم بعدش بکشیم
دوستت دارم و امیدوارم که مثل کوه و کویر مانا باشی
رضا واحدی said
کامنت بالا برای پست » زنده » بود که به من تقدیم کردی رفیق ! …
چرا شب صبح نميشه تا كه چشامو وا كنم
چرا غم نمي ره تا عشقمو من صدا كنم
چرا شب هاي اينجا هميشه واسه من سياس
ساعت تاريكي شب ، وقت مرگ ستاره هاس
دينگ و دينگ صداي زنجير ، كه بسته پامو به قلبش
يكي مي گه ول كن عاشق ، رهاش كن با دل سنگش
ونگُ ونگ ساعت ديوار ، داره تو گوشم مي گه
اينجا ديگه جاي تو نيست ،ول كن برو جاي ديگه
تاپ و توپ ، قلب حقيرم ، ميشكنه توي نگاهش
ميرم به يه جاي دوري ،مي مونم چشم انتظارش
دينگ و دينگ صداي زنجير ، كه بسته پامو به قلبش
يكي مي گه ول كن عاشق ، رهاش كن با دل سنگش
قصه اون توي شب هام ، هميشه به يادگاره
رفتنم واسه من سخته ،واسه اون طرح بهاره
غمي كه توي صدامه مي شكنه دلش رو اين بار
بسه ديگه – آهاي ظالم – ساختي از قلبت تو ديوار
دينگ و دينگ صداي زنجير ، كه بسته پامو به قلبش
يكي مي گه ول كن عاشق ، رهاش كن با دل سنگش
(اردیبهشت 86 )
کاش راهی برای برون رفت از بحران تنهایی می یافتم !
بدرود
————————
هست عزیزم
به قول مارمولک
برای رسیدن به خدا راه به اندازه تمام انسان های روی زمین هست
و خدای من برون رفت از بحران و تنهایی هست و راه هم زیاد
مواظب خودت باش داداشی
کورش said
این رفیق تازه خانقاهی دیگه چه استعدادایی داره و نشون نمی ده؟
باید از شاهزاده ممنون باشیم که به خاطرش شعر زیباتو خوندیم
سوتفاهم! اگه فقط آدما یاد بگیرن با هم حرف بزنن. فک می کنم می دونی وقتی می گم حرف زدن چه جور حرف زدنیو می گم
شعر خیلی قشنگیه. انشاالله که قولتو از دوستت پس بگیری
———————-
کوروش عزیزم
فکر کنم منظورت از حرف زدن ،با بدن حرف زدن باشه و با بدن اندیشیدن باشه که من باهاش کاملا موافقم
سوتفاهم رو البته من قبول دارم که باشه چون اساس هر تعبیری هست
مرسی که تعریف کردی از شعرم ولی فکر کنم قولم رو باید بهش عمل کنم
mehrdad said
شب و تنهاییهاش که محرم اشکامون با ما دوسته و اشنا نه مثل روز با ادمای جوراجورش و 1000 رنگ و ……………
خیلی قشنگ بود عزیزم
———————
مرسی عزیزم تو لطف داری
FoXy said
قبلنم بت گفتم، اما چون پرحرفم بازم می گم: عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
———————-
عزیزم من فقط شرمنده شدم که قولم رو زیر پا گذاشتم
و
مرسییییییییییییییییییییی
ماتئي said
اصلا راه نداره به خودم فكر نكنم
به طرز فجيعي از خودم خوشم مياد در حدي كه گاهي فكر مي كنم يه جور مرضه اين
ديروز يكي از دوستام يه عكس با دوربين ديجيتالش ازم گرفته انقد نيگاش كردم و هي با خودم حال مي كنم كه نه حد داره نه حساب
برم دكتر به نطرت؟
سلام
———————
دکتر که اصلا
ولی یه انسان تحصیل کرده که با تمام نظریات روانکاوانه آشنایی داره و نسبت به هیچکدومشون تعصب نداره برای همه لازمه
من اینچنین آدمی رو دارم و فکر می کنم که تو هم اگه یه همچین کسی رو به اضافه یه اتاق پر از آینه داشته باشی خوب باشه
چرا نباید از خودمون خوشمون بیاد
ولی عزیزم اگه گفتم تو کامنتم زیاد به خودت فکر نکن برای این بود که احساس کردم توی اون پست داری خودت رو می کوبی
و من
دوست نداشتم تو خودت رو بکوبی
همون دوست خیلی خیلی خوبه said
اوه اوه چه بد قول شدی!!!
تازه یه شعریم گذاشتی که قبلش به من نشون نداده بودی !!!
اوه اوه
جرمت سنگینه!!!!!
:))
😛
کج جایی؟d:
———————
خدایا خدایا رحم اِلَ
همون دوست خیلی خیلی خوبه said
alan khili khabam miad…
toro khoda ta farda post jadid nazar ta man nazar dar mored sheret bedam :))
bashe????????????
———————-
چشم خدایا
ولی خداها نمی خوابند ها
الله said
بنش را بی ما باز کردی؟
———————-
خدایا من که گفتم رحم کن ببخش من را
خدایا ….
شاهزاده خانم said
سلام آقای خدا !
می شه این دفعه رو شاعر ما رو ببخشین؟!
درضمن احیانا نمی شه که یه تجدید نظری رو این قول بکنین؟ آخه هه چیزو که نباید فقط واسه خودشون بخوان…حالا درسته که خدایی ! ولی حیفه ما این شعرای قشـــــــــــــنگ رو نخونیم 😦
سلام خرمگس… تو خیـــــــلی خوبی 🙂
———————-
سلام عزیزم
خوبی از خودته اینجوری منم خوب می شم
خوشحالم لبخند می زنی
behrad said
نمی دانستم که شعر هم می گویی و این چنین زیبا هم می گویی.
تعابیرت خیلی قشنگ است. از همه بیشتر «کوچه ی بن باز» را دوست دارم.
شعرت به نوعی اندیشه های خیام را در ذهنم تداعی می کند. بوی طغیان از لابه لای سطورش به مشام می رسد.
———————
لطف تو همیشه به من شامل بوده بهراد عزیزم
اگر
در بی خبری پر از آگاهی که خیام داشت کمی هم من شریک باشم هر چند یک اپسیلون که جای خوشحالی در سطح تیم «میلی» است
eli said
حیف داداشی حیف که قول دادی.
من به این شعرت غبطه خوردم.به زیباییش به معناش و به همه چیزش و داداشی من به احتمرامت ایستادم و این کامنت رو نوشتم و باز هم متاسف شدم که قول دادی.