تقدیم به سی دو عزیزم که همین که می آد و می خونه برام خیلی خیلی مهمه چه برسه به اینکه نظر بذاره -یا-دکتر؟؟احمدی نژاد: ما در ایران اعتقاد داریم که مردان اگر هم بمیرند نباید اجازه دهند که زنانشان وارد کارهای سخت شوند.

بی اف بافتِش رو رویِ بدنِ لختش کشید و شلوارِ ورزشیش رو پا کرد و به سمت درِ خروجی رفت و وارد محوطه پمپ بنزین شد و عرضِ پمپ بنزین رو طی کرد و از پمپ بنزین خارج شد و خیابون رو رد کرد و در حالیکه لزجی بین پاهاش داشت خشک می شد و این فرایند خشک شدگی و چین خوردگی پوست یه حسِ  پوچ بودن رو درونش زنده می کرد به خانقاه رسید و در رو باز کرد و از پله ها بالا رفت و به اتاقشون رسید و در اتاقشون رو یواشی تا نیمه باز کرد و توی آستانه در ایستاد و دید که درویش داره با کسی صحبت می کنه و دید که اون کس من بودم که نمی دونستم چرا لختم  و جلوم یه میوه بود که وقتی بازش کرده بودم وسطش گوشت داشت و من که بدم می اومد از گوشت نخورده بودمشو تویِ همون گیجیِ ناشی از لخت بودن داشتم به درویش می گفتم که دوستایِ خیلی خوبی دارم و ازم پرسیدن که چرا درویش با بی اف نمی خوابه و یا چرا اجازه می ده که با پسرِ پمپ بنزینی دوست باشه و سکس کنه و درویشم که رویِ صورتش به جایِ دوتا کرۀ چشم دو تا حفرۀ خالی اما سفید بود و با همونها داشت به من خیره نمی دونم نگاه می کرد یا یه چیزِ دیگه و با صدایی  زنونه اش می گفت که برایِ من اینایی که گفتین مهم نیست آقا مهدی و منم می گفتم که یکی از دوستایِ خوبم گفته بهم که تو داری به بی اف جا و غذا می دی و اون داره به تو خیانت می کنه و وقتی این حرفم تموم شد و متوجه صدایی شدم و سرم رو برگردوندم و دیدم که در داره بسته می شه ،اونوقت  بی اف در رو دیگه کامل بست و بدون اینکه بذاره درویش و من متوجه بشیم که اون بوده که  حرفامون رو شنیده پله ها رو برگشت و درِ خانقاه روکه باز گذاشته بود بست و یهو راه پله تاریکِ تاریک  شد و بی اف هم نشست روی پله اولی.

22 دیدگاه »

  1. سی دو said

    « چرا درویش با بی اف نمی خوابه و یا چرا اجازه می ده که با پسرِ پمپ بنزینی دوست باشه و سکس کنه … »

    ه ِ ، من تا حالا خیال می کردم هر کی صاحب تن خودش ِ و این خودش ِ که تصممی میگره با کی بخوابه و با کی نخوابه .

    به آنها بگویید : سکس که زوری نمیشه .
    و سکس باید خودش بیاد !
    ——————–
    سی دو جان
    خیلی چاکریم ها
    تازه
    وقتی شما حرفی بزنی که من عددی نیستم که بخوام به کسی چیزی بگم
    ایزابل رو ببوس از طرف من ولی به همون اسمِ کوتاه چون خرمگس برای ایزابل خوب نیست

  2. کاوه said

    مساله سکس نیست. گفتگوی تلفنی انعکاسی تادرست داشت. بی اف با هر کی دوست داره بره بپره ولی درویش رو دور نزنه. رابطه بی اف و درویش از اولشم چیزی بیش از یک رابطه ساده بود. من نگفتم بی اف باید درویش رو با سکس بخواد. به نظر من هم تناسب چندانی بین ایندو وجود نداره. چیزی که این وسط آزاردهنده ست سوء استفاده این آقا از ناآگاهی یا چشمپوشی درویشه. ارتباطات مخفیانه و به این شکل معلق بودن وضعیت درویش اونم بواسطه شخصیت معلق آدمی مثل بی افه که آزاردهنده ست نه سکس این پسر با هر بی سر و پا یا با سر و پایی که دوست داره. مثل آدم حقیقت رو به درویش بگه و گورشم از این خانقاه گم کنه بره تو همون پمپ بنزین اتراق کنه.
    این شخصیتها ساختگی هستند ولی من با واقعی هاشون شدیدا مشکل دارم. یک بعدی نباید مسائل رو نگاه کرد. من هنوزم با اینجور روابط مزخرف سر جنگ دارم. نه درکش می کنم نه چیزی برای درک کردن توشون می بینم.
    ادامه بده مهدی ولی با قوانین خودت. من اصلا نباید دخالت می کردم.
    ———————
    کاوه جان
    اگه کامنت های دقیق و حساب شده تو که از دلت می آد ، دخالته ،من دخالت می خوام
    چرا من ، و البته اگه بی ادبی نباشه به دوستام که می آن و بلاگ و کامنت هاش رو می خونن،همه دوستام باید از نظرات تو محروم بشیم و مثل گذشته نباشه که تو بیای و نظرت رو با قدرت راجع به افرادی که مثل بی اف زندگی می کنن بگی؟
    چلنج بین عقاید متفاوت همجنسگرایان حتما اثرات خودش رو می ذاره
    دوستای خوبم که همشون رو اد کردم توی لینک هام
    وقتی چیزی می گن
    تازه من به صرافت می افتم
    کامنت های شما هزار برابر مهمتر از پست های زاغارت منه
    من می دونم که تو صحبتی از سکس بین بی اف و درویش نکردی
    تو صحبت از حرمت نمک کردی
    نمک خوردن و نمکدون شکستن
    توی این پست صحبت های خیلی از دوستام که لینک هستن یا نیستن یا اصلا بلاگ ندارن رو نوشتم
    مثلا اینکه چرا درویش سکس نمی کنی و آیا هومو فوبه …مال عید امسال بود که با یکی از دوستام صحبتش شد
    عزیزم
    تو برام خیلی مهمی
    انقدر که اگه یه ذره کوچولو هم ناراحت باشی من یه عالمه ناراحت می شم
    نظراتت برام مهمه
    خیلی خیلی خیلی

  3. Farbud said

    عــــــالی
    ——————–
    (:
    وقتی خواننده ای می گه عالی از نظر من یعنی که اون چیزی که هیچ چی نبوده رو به عالیترین وجه خوند
    پس
    ممنونم

  4. Foxy said

    خوبه حالا بی اف از ترس این صحنه سکته نکرده -زبونم لال-

    بعد نمی فهمم مگه هر کی به هر کی جا بده، بعد باید اونی که جا و غذا گرفته با اون دهنده ی جا بخوابه؟! یعنی یک مرتبه بفرمایید بی اف عزیز دردونه ی هنر مند ما بلا نسبت پراستیتیوت هست.

    بعد از اونجا که من خیلی پررو شدم تو این کامنت: نمی شه بی اف به جا شلوار ورزشی جین پاره بپوشه؟ من جدیدن شدیدن فتیش جین پاره شدم- خودمم می پوشم ;;)
    ——————–
    lol
    خوداااااااااا اون روز رو نیاره که بی اف سکته کنه
    نه ببین عزیزم من چند تا نظر رو از چند زمانِ مختلف و از چند نفر تویِ یه پست نوشتم و اینکه اینها بغل هم چسبیدن به نظر می آد انگار که مثلا کسی که گفته جا و غذا …راجع به خوابیدن با هم هم حرف زده یا کسی که گفته با هم نمی خوابند مگه هوموفوب دارند راجع به پسر پمپ بنزینی هم با خبر بوده
    چرا نمی شه شلوار جین پاره بپوشه
    بنده خودم انقدر جین پاره پوشیدم که الان دقیقا امشب اونجاش پاره شد مجبور شدم یه دونه دیگه بپوشم تا خود به خود پاره بشه
    آخه وقتی خود به خود پاره می شه خیلی بدیع هست طرح هاش
    x:

  5. حالا درسته که تو پست قبلی خودم طرف درویشوگرفتم…..ولی راستشو بخوای دلم به حال بی اف سوخت الان!خوب نباید اینجوری می گفتی….اصلا نوش جونش عشق و حالش با پسر پمپ بنزینی! به درویش اینا نیومده
    🙂
    ——————–
    آ آ آ
    شاهزاده خانم
    قرار نشد که بزنین زیرش ها
    اگه شاهزاده ای از حرفش به خاطر یه پستی که یه موجود خاکی نوشته برگرده دیگه تکلیف المپ چی می شه ؟

  6. hamlet said

    تو رفتی خانقاه؟!… چه جالب.. با درویش مصاحبه!! کردی؟!…… خیلی جالب (تو کلمه دیگه-ای میدونی من بجای «جالب» استفاده کنم؟!) بود. غیر منتظره بود…
    چرا اینقدر به این بی اف بیچاره گیر میدین آخه؟…. فکر کنم تو باید از بی اف سوال میکردی.. بنظرم کارش توجیه داره. «ظاهرا» خیانت محسوب میشه رفتار بی اف نسبت به درویش.. ولی چون تو هیچ اطلاعاتی از احساس و خواست بی اف ندادی نمیشه گفت که مقصره.
    خوب ه که بی اف حرفهاتون رو شنید… شاید الان تکلیف همه رو روشن بشه… ولی لزومی نداره ها!!!!…… میشه همینطور هم ادامه پیدا کنه.

  7. ESHAAREH said

    هی خوردن گوشت خیلی مزه میده البته گوشت تا گوشت داریم و هر گوشتی خوردنی نیست.ببینم تو بیشتر خوردنی هستی یا درویش یا پسر پمپ بنزینی؟
    😀
    ——————–
    نه حامد جان
    به نظرم اصلا خوردنش مزه نمی ده
    به نظر خودم که خوردن من حرام و خوردن درویش مکروه و البته پسرپمپ بنزینی بسیار خوردنیست اما از همه بیشتر من علاقه دارم بی اف رو بخورم
    D:

  8. من از اینجا چیزی متوجه نمیشم !
    ——————–
    داداشی
    اولن که من یکی می دونم که تو همه چی رو متوجه می شی
    ولی
    اگه می خوای اصرار کنی که نشدی می تونم حدس بزنم به خاطر اینه که من یه خورده ملاحظه حال داداشیم رو نمی کنم و چیزایی می نویسم که …

  9. اميد said

    چقدر خوبه كه ادم يك وبلاگ داشته باشه كه هروقت دلش تنگ شد -اونقدر گرفتار باشه كه- نتونه بياد به اون وبلاگ سربزنه و فقط گاهي بتونه بياد بخونه و گاه‌تري بتونه يك خطي هم برداشت دروني و بيروني‌شو از اون نوشته به صورت خط و نقطه روي صفحه ترسيم كنه.
    و همون گاه‌ها و گاه‌ترها بياد و با آرامش شروع كنه به خواندن دو سه تا پستي كه جديدن.
    بعد همينطور كه چراغ پله ها خاموش ميشه شروع كنه به خواندن نظرها و ديدگاهها. برسد به خطي كه ميخواندش: يك نظر بنويسيد و چيزكي بنويسد و برود پايينتر تا يك ديدگاه ارسال كند. نتواند تفاوت نظر و ديدگاه را و شباهتشان را تشخيص دهد و اشكال را چراغ خاموش پله ها بداند و كم حوصلگي و رخوت ناشي از نرمش نكردن سر صبح. چراغ را روشن كند و به سمت درويش پله ها را برود بالا.
    ———————
    آره به خدا امید جان
    خیلی خوبه که یه وبلاگ یه خواننده داشته باشه که مثل تو انقدر قشنگ و شاعرانه باهاش ارتباط برقرار کنه
    من به وبلاگم حسودیم شد
    *:

  10. mehrdad said

    بیچاره پسر پمپ بنزینی.
    ——————–
    ایول
    تو خیلی خاصی
    اولین کسی هستی که دلش برای پسر پمپ بنزینی سوخت
    چاکریم در بست

  11. شاپرک said

    ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
    جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
    عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
    کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم … (:
    ( هنوزم از موضع خودم پایین نمی آم . آزادی فردی چی میشه؟ )
    ——————–
    چه شعری خیلی عجیب و باحال بود
    آزادی فردی
    اول خدمدتون(نمی دونم چرا لهجه اصفهانی پیدا کردم)عرض کنم که شما اگه از موضع خودت بیای پایین شاپرک جان اون موقع من شاکی می شم ازت هااااا
    آزادی فردی
    می گن تو این صد سال پیش به این نتیجه رسیدیم که انسان «محکوم» به آزادی هست…به نظرم شاپرک خوشگلم،آزادی مثل یه زمزمه مبهم هست که باید دنبالش برم و بگم تو کی هستی؟ازم چی می خوای؟
    ما که محکومیم و با اینکه خودمون نخواستیم بیایم تو دنیا اما انگاری باز آزادیم ولی آزادی ما با مسولیت همراهه و نمی تونیم هر کاری خواستیم بکنیم
    به قول سارتر که خیلی چاکرش هستم آزادی ما رو مجبور می کنه که گزینش کنیم ، چیزی هم که جاودانه نیست که بچسبیم بهش دودستی ،پس باید دقت بیشتری تو گزینش هامون بکنیم و مسؤل باشیم…و آزادی مجبورمون می کنه که راستی و درستی بیافرینیم
    اما
    همه اینها یه طرف
    برداشت شخصی هر کسی هم یه طرف دیگه
    خلاصه
    خیلی می خوامت شاپرک جان

  12. فری said

    حالا یعنی اصلاً امکانش نیس درویش و بی اف و پسر پمپ بنزینی و هر کی میاد و میره تکه هایی از یه آدم باشه تو زمانها و مکانهای متفاوت. یعنی همیشه افکار و به دنبال اون تجربه ها ثابتن و یا در زمان و مکان متفاوت می آدم متفاوتی بود؟ به نظرم اینها همشون شخصیتهای واقعی هستن چون تخیل واقعیتشون از یه واقعیتی به نام حامد سرچشمه می گیره که می خواد واقعیت رو بسازه. نمیشه به اونچه که از طبیعت جاری میشه سرسختی نشون داد . منم از موضع خودم پایین نمیام که مطلقی برای زیبایی و آزادی و تمام مصدرهایی که ساخته اند و داریم می سازیم وجود نداره.
    ——————–
    چرا که نه
    همه شورت کات هایی هستیم به نظر من و چرا که نه که درویش همون پسر باشه و بی اف همون اسکار و من همون عبدالله
    حتما می شه
    اینکه افکار و تجربه ها ثابتن ولله من اعتقادی بهش ندارم
    یعنی افکار که با آدمها معنی پیدا می کنه احتمالا و تجربه ها هم همینطور
    ولی شاید تم های نمایشی در طول سالیان تغییری نکرده باشه
    «حامد»رو نفهمیدم کیه؟
    کاش برام توضیح بدی من آخه ولله چقدر بگم خنگم رو من خیلی حساب نکنید که بفهمم
    اینم که مطلقی وجود نداره ، مطلقا قبول دارم…پارادوکس لذت بخشیه
    و این که
    شما هم اگه از موضع خودت بیای پایین که نمی شه که هاااااااااااااا

  13. saeid vafa said

    سلام عمو شیرازی
    خوبی ؟
    منم دلم برات تنگ شده و یادتم . اما اینجا رو گم کرده بودم . حالا پیداش کردم .
    درویش / مهدی / بی اف / عمو شیرازی / بادوم بو داده ….
    راستی آرش پیشمه . خوبه . می بینیم همو گاهی
    مامان هم پیشمه . ممنون
    ابرها رو هم دوست دارم
    عاشقشونم
    خدا رو هم همچنان . مخصوصا وقتی بارون می باره
    در اولین فرصت می یام که ببینمت
    خیلی مراقب خودت باش .
    ——————–
    عمو شیرازی
    تو یکی از باهوشترین آدمایی هستی که تو زندگی دیدم
    پس کی می آی؟
    آرش
    خدایا من دقیقا آدم خنگی هستم
    آرش زنده هست؟
    تو هم مواظب خودت باش عزیزم

  14. كژال said

    هيچكاك قرار بوده از توي ميوه در بياد.
    ——————–
    wow
    چه ایده ای

  15. خوب آخه من که هنوز احساس درویش و همینطور استدلال بی اف درمورد این موضوع رو نمیدونم..پس شاید هم سو با همین روند باشن
    درضمن شاهزاده ها هم که آخه دل دارن…نمیشه دلشون به حال یه بی اف که دنیا باهاش کاری نداره دیگه ….بسوزه؟!
    🙂
    ———————-
    اصلا اصلِ کاری شاهزاده خانم ها هستند
    🙂
    ما رعیتیم جسارت کردیم *:

  16. Alfo said

    جایی یه کسی یه چیزی می نویسه که با بقیه فرق داره
    یه جایی یه نفر هست که افکارش در دنیای پوچ ِ بیگانه زنده ست.
    دنیای بی اف و درویش دنیای زندگی های زناشویی ِ بی قدر است، اگر به واسطهء سکس با هم بمانند و یا اصلا نمانند.
    سکس شروع و حسن ِ ختام ِ خیلی چیزهاست.
    حسن ِ ختام ِ تمام آن اعتمادهایی که از بین می رود.
    ——————–
    واقعا اگه فکر کنی که کسی متفاوته به خاطر اینه که تو متفاوت و خاص هستی
    چاکریم دزد دلها

  17. Alfo said

    خوشحال می شم بدونم. لینک من کو و اگر حضور آدرسم چیزی را به وجود می آورد که نباید باشد، اینجا هم آدرس ندهم.
    ؟
    ——————–
    اتفاق خاصی نیفتاده
    بعضی وقتها بعضی چیزها حذف می شه و این توی وبلاگ خودتم عزیزم اتفاق افتاده بارها
    من می دونم این از دید دقیق تو پنهان نمونده که غیر از لینک تو ،لینک های دیگه ای هم حذف شده و حتما این حق رو به من می دی که دلیل این کار رو برای خودم نگه دارم
    اومدن و سر زدن افرادی مثل تو که باهوشند برای این وبلاگ مثل اکسیژن هست اما هیچ وقت من نتونستم اکسیژن رو مجبور به اومدن یا رفتن بکنم
    ما که کوچیکیم

  18. مهرداد said

    من فكر مي‌كنم هنوزم بايد بر اين نكته تاكيد كنم كه به خيال من در اين قصه بي‌در و پيكرت (و بي‌شك در اين قصه بي‌در و پيكر دنياي ما بشر سرگشته) اين درويش بدون اون بي‌اف سرابي بيش نيست و اون بي‌اف هم بدون اون پسرك پمپ بنزيني، نشانه تجلي ناقص خدايي است! (تازه اگه خواستي شواهد حرفم پرشماره از دل تاريخ ميشه زنده‌شون كرد!)
    باري، شايد روال طبيعي حرفهايت كه گويي ملهم از جايي بر آن ذهن بي‌نواي تو بود از اين به بعد رنگ تصنع به خودش بگيره و همين منو مي‌ترسونه؛ مني كه مدتهاست وبلاگ نمي‌خونم و شايد اولين بار كه چندي پيش وب‌گردي ميكردم و نوشته تو رو خوندم، فكر نمي‌كردم هر چند شب يه بار بيام نت و فقط و فقط سري به اين وب مضطرب تو بزنم كه آيا نوشته جديدت بهت الهام شده يا نه و من بخونم و دچار يه خلسه عجيب بشم. خدا كنه نشه اونجور كه همين يه دلخوشي الكي اين روزها هم ازم گرفته بشه؛ مثل شعر گفتن شاعراني كه زور مي‌زنند!!!! مي‌بوسمت عزيز
    ——————–
    در اینکه اینجا بی در و پیکره عین جهان ما هیچ شکی نیست و در اینکه هر کسی به این نکته توجه نمی کنه و هر کسی هم اگه توجه کرد جرات ابراز این رو نداره هم شکی نیست و نتیجه گیری من اینه که تو خیلی جسارت داری و کسی که جسارت داره می تونه قوانین رو زیر پا بذاره و مثل نیو ،جاذبه رو دفع کنه و بشه the one
    شواهد بده من عاشق ارجاعات هستم تا با تکرار به آرامش برسم مثل یک موتیف تکرار شونده در یک فیلم شاید شبیه به امیلی یا شبیه همه فیلم های برگمان یا شبیه همه فیلم های خوب دیگه و کتاب های عالی شاید مثل موتیف تکراری «بو» در «در جستجوی زمان از دست رفته»
    نه
    هیچ وقت هیچ چیزی رنگ تصنع نمی گیره مگر اینکه تو بهش رنگ بزنی عزیزم
    نترس چون من در آن واحد هزار ایده دارم به شرط اینکه دیگران هم ایده هام رو عمل کنند و یکی از دیگران خودم هستم
    اینکه مهرداد عزیزم هر شب بیاد نت و سری به وبلاگ من بزنه یه چیزی هست در حد اینکه به خر(من)تی تاپ بدی و می دونی که خر(من)چه کیفی خواهد کرد
    اما بهت قول می دم که دامی هم اگر پهن بشه من درش نمی افتم و اگه افتادم یقین دارم کسانی مثل مهرداد من رو در خواهند آورد و اجازه پرواز مجدد خواهند داد بهم و می تونم مسیری که عقب افتاده ام رو جبران کنم و حتما می تونم که بیشتر و بلندتر هم بپرم
    مهرداد عزیزم
    گاهی لازمه که جاها عوض بشه
    الان وبلاگ من رو دوستان با کامنت هایی که می ذارند می نویسند و من کامنت می ذارم و حتما دوباره این چرخ و فلک می چرخه و من می نویسم و دوستان کامنت می ذارن
    ولی
    دوستان انقدر به گردن من حق دارند که نشون ندان عکس العمل در مقابلشون مثل اینه که قبول کنم یه سنگ توی بیابونم
    مهرداد قبل از اینکه ببوسمت
    همیشه بهم سر بزن
    می بوسمت

  19. noah said

    نمي‌دونم چرا حس مي‌كنم بي‌اف داره تبديل به يه ماشين سكس مي‌شه! بي روح و بي احساس
    ——————–
    نمی دونم شاید این طور باشه،ولی اگه قرار باشه به یه ماشین تبدیل شه باید بشه یه استانداردی رو براش تعریف کرد تا در چارچوب اون به صورت نرمال رفتار پیش بینی شده ای رو داشته باشه،فکر نمی کنم اینجوری باشه
    نمی دونم شایدم باشه ،مرسی از تذکرت عزیزم

  20. behrad said

    مصاحبه با درویش!
    خیلی غافل گیر کننده است.
    باز هم این جا مشخص نشد که دغدغه های درویش چی هست یا به عبارت بهتر درویش از رابطه با بی اف چه انتظاراتی داره؟
    آیا این حرکت بی اف بعد از شنیدن مکالمه ی بین شما و درویش نشانه ی پشیمانی بی اف از کارهای گذشته شه؟ یا این که پشیمون نیست ولی به نوعی عذاب وجدان داره ؟ شاید هم داره با خودش فکر می کنه حالا که رازش بر ملا شده به کل یک تصمیم اساسی بگیره.
    ——————–
    فکر نمی کنم حرکت بی اف نشان از پشیمانی داشته باشه
    بیشتر یه حرکت بود،یه اکت که شاید من یا هیچکس ندونیم چرا انجام شده
    عذاب وجدان ؟نمی دونم واقعا که عذاب وجدانی گریبان بی اف رو گرفته باشه…آخه واقعا دلیل عذاب رو نمی دونم…رازی هم برملا نشده بهراد عزیزم این روابط برای همه کاراکترهای خانقاه عیان بوده

  21. فکر می کنم س/ک/س تنها با یک تن خیانت به تن های دیگر است به شرطی که س/ک/سی در میان باشد.هی لزج دل انگیز
    ———————-
    تقریبا موافقم عزیزم
    ولی
    بستگی به تن هم داره به نظر من

  22. eli said

    زیبا بود.من از این سورپرازات خیلی خوشم میاد.خیلی.

RSS feed for comments on this post · TrackBack URI

برای Farbud پاسخی بگذارید لغو پاسخ